چراغ تاریکی های زندگی
یا غفار نقل است که در زمان سید العلما الربانیین جمال السالکین حضرت ایت الله العظمی حاج سید علی اقای قاضی(قدس الله نفس الزکیه) در نجف اشرف شخصی بود مشهور به فسق وفجور ودر عین حال محبت ئارادتی به ایت الله قاضی داشت وهر گاه ایشان را در مسیر کوچه وخیابان میدید سلام میکرد مرحوم قاضی هم مرتب سفارش نماز خواندن رابه او میکردند واو هم در جواب میگفت نمیتوانم مدتها بدین منوال گذشت.روزی در یکی از همین برخوردها اقای قاضی به او -که نامش قاسم بود- فرمودند:قاسم! تو که مدتهاست با ما اشنایی ومحبت داری وهر چه میگویم نماز بخوان میگویی نمیتوانم تو مرد هستی حالا از تو میخواهم که یک بار حرف مرا گوش کنی ویک کاری که میگویم انجام دهی بعدا اگر خواستی انجام نده ولی قول مردانه بده که ان را یک بار انجام دهی. خدایا من از تو دور افتاده ام عده ای هستند که هر شب این ساعت به در خانه تو می ایند وتو به برکت آنها مرا ببخش واز گناهانم بگذر!به من توفیق بده که هر شب به در خانه تو بیایم! سخنرانیهای اقای فاطمی نیا
قاسم می گوید: بفرمایید چیست؟ اقای قاضی میفرماید: امشب سحر پاشو ونماز شب بخوان گفت: اشکالی ندارد ولی من شب ها تا دیر وقت به دنبال شب نشینی وعیاشی با دوستانم هستم سحر نمیتوانم بیدار شوم فرمودند: یک ساعتی را نیت کن من بیدارت میکنم او هم ساعتی را گفت ورفت.
ان شب پس از شب نشینی با دوستانش به منزل برگشته ومیخوابد ناگهان در همان ساعتی که نیت کرده بود به طور غیرمنتظره ای از خواب بیدار میشود...وبه یاد قولش می افتد بلند میشود وبرای وضو گرفتن به طرف حوض آب میرود.چشمش که به آب می افتند حالش متغیر شده نگاهی به اسمان می کند به خدا عرض میکند:
قاسم وضو میگیرد وبا حالت گریه وانقلاب خاصی نماز میخواند کاملا منقلب ومتحول میشود کارش به جایی میرسد که به عنوان یکی از عباد وزهاد ضرب المثل میشود پس از آنکه سالها ضرب المثل آلودگی وفسق وفجور بود!دائما غرق در حالات خوش معنوی وعبادت وذکر خدا میشود
By Ashoora.ir & Night Skin