چراغ تاریکی های زندگی
از آن به بعد حقیقت عریان و زشت است, ولی دروغ در لباس حقیقت زیباست.
فرقی نمیکند چقدر از قرآن را میشناسید نظر شما درباره تیتر این مطلب چیست؟ فکر میکنید موضوع بهترین حرف خدا درباره چه باشد؟ سخت ترین آیه قرآن چه گفته است؟ . . . وقتى که خداوند سیامین آیه از شورى را فرو فرستاد و فرمود: و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر ؛ هر مصیبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است که انجام دادهاید و بسیارى را نیز عفو مىکند. پیامبر اکرم رو به داماد خود، امیر مومنان علی علیهما السلام کرد و گفت: خَیرُ آیةٍ فِى کِتاب اللّهِ هذِهِ الآیة : بهترین آیهی قرآن مجید همین آیه است . و ادامه داد که: مَا مِن خَدشِ عودٍ وَ لا نَکبَةِ قَدَمٍ الاّ بالذّنب ، وَ ما عَفَى اللّهُ عَنهُ فِى الدُنیا فَهُو اَکرمُ مِن اَن یَعودَ فیه ، وَ مَا عاقَبَ عَلیهِ فِى الدنیا فَهُو اَعدلُ مِن اَن یثنى عَلى عَبدِهِ . علی جان! هر خراشى که از چوبى بر تن انسان وارد مىشود، و هر لغزش قدمى (زمین خوردنی)، بر اثر گناهى است که از او سر زده (و جزای آن گناه است)، و خداوند گرامى تر از آن است که آنچه در دنیا عفو کرده را دوباره (درقیامت ) بازنگری کند و عادلتر از آن است که در آخرت آنچه را که در این دنیا عقوبت فرموده را بار دیگر کیفر دهد. و وقتى حضرت حق سیامین آیه از نبأ را نازل نمود که: فذوقوا فلن نزیدکم الاّ عذابا؛پس بچشید که جز به عذاب شما نیفزائیم . این بار پیامبر گرامى اسلام فرمود: هذِهِ الایة اَشدُّ مَا فِى القُرآنِ عَلَى اَهلِ النّار ؛ این آیه سخت ترین آیه در میان همه آیات قرآن در مورد دوزخیان است . . . . • هر کاری که میکنید باید حسابش را پس بدهید. • بعضی بلاها از کوچک تا بزرگ، شاید برای تسویه حساب خدا با شما باشد. • اینجا کارها خیلی ساده تر است و حسابها زود پاک میشود. • هر مصیبتی که کفاره گناهان نیست. اشتباه نکنید. • حساب هر کسی را اینجا نمیرسند. این امتیازی برای دوستان است. • دوستان هم باید حواسشان را جمع کنند که اشتباه زیادی نکنند.
-2 همه این افراد که همواره موفق مانده اند توکل بر خدا را سرلوحه کار خود قرار داده اند.
حقیقته ساده و زود باور پذیرفت.
آنها کنار دریا رفتند. حقیقت تا لباس هایش را در آورد دروغ آن ها را دزدید و فرار کرد.
بهترین و سختترین آیه قرآن
در این فکر بودم که سرمایهام را افزایش بدهم تا بتوانم کاری بکنم. میخواستم یک کارگاه فرشبافی راه بیندازم. سراغ پسرعموی پدرم رفتم و از او 20 هزار تومان قرض کردم و 60 هزار تومان هم از بانک وام گرفتم.
سرمایهام شد 100 هزار تومان یعنی به اندازه یک تراول صد تومانی امروزی. وقتی این پول دستم آمد تازه به فکر افتادم که چه بکنم. چه ایده جدیدی داشته باشم؟ ماهها فکر کردم. آن روزها چون انقلاب پیروز شده بود تا 2 سال به هیچ ایرانی پاسپورت نمیدادند. در این مدت فکر کردم و فکر کردم تا به این نتیجه رسیدم که با صادرات کارم را شروع کنم. اما هیچ اطلاعاتی نداشتم. شنیده بودم آلمان مرکز تجارت فرش است. ویزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در یک مسافرخانه یا پانسیون مستقر شدم. به سالنها و انبارهای فرش آنجا سرزدم و با سلیقهها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان برای خرید فرش به سوئیس میروند. ویزای 15 روزه سوئیس گرفتم و به ژنو رفتم. زبان هم نمیدانستم. در یک هتل با تاجری آشنا شدم و او ایده اصلی را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ایران فرش گرد بافته نمیشد و کیفیت تولید فرش و رنگبندیها هم مناسب نبود. چای و قهوهام را خوردم و همان روز به ایران برگشتم. به ده خودمان آمدم و ساختمانی اجاره کردم. دستگاه خریدم، با 10 درصد نقد و بقیه اقساط. ابریشم هم قسطی خریدم. انسان باید ریسکپذیر باشد و من هم ریسک کردم. با دست خالی و از هیچ. شروع به بافتن فرش گرد کردم و چند نمونه که بیرون آمد سر و کله تاجران آلمانی پیدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور میکنید یا نه؟ در اولین معامله 6.5 میلیون تومان نقد پرداختند و شش میلیون تومان هم چک دادند! آن شب از شدت هیجان نخوابیدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمایه 100 هزار تومانی من که 80 هزار تومانش قرض بود در کارخانه اجارهای اینچنین سودی نصیب من کرده بود، در اولین قدم... کسب و کارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیک و دیگر کشورها آغاز کردم. بسیار سفر کردم و ایدههای جدید دادم. از موزههای فرش کشورها بازدید میکردم و از طرحها اقتباس یا از آنها عکس میگرفتم و با الهام از آنها و تلفیق طرحها، ایدههای نو بیرون میدادم. در این مدت سلیقه مشتریان را شناختم. اصول کار خودم را پیدا کردم. من شریک ندارم. هیچگاه نداشتهام و نخواهم داشت. اگر شریک خوب بود، خدا برای خودش شریک میگذاشت. اصل دیگر من احترام به مشتری است، هر که میخواهد باشد. پیش مشتری مثل سربازی که جلوی
تیمسار خبردار میایستد، با احترام میایستم. اتکای خودم اول به خدا و دوم به ایده و تفکر و پشتکار و ریسکپذیری خودم است. بسیار ریسک میکنم، بسیار. کمی بعد در بازدید از هتلهای معروف جهان تصمیم گرفتم وارد کار ساخت بزرگترین پروژه هتل کشور شوم. تاکنون 180 میلیارد تومان در این پروژه سرمایهگذاری کردهام. تمام مصالح این پروژه خارجی و بهترین است. سنگ برزیل، شیشه بلژیک، دستگیره در انگلیس و تاسیسات آلمانی است. کابین چهار آسانسور نیز از طلای 18 عیار است. این هتل 340 واحد مسکونی در 25 طبقه، هفت طبقه سالن ورزشی، 34 طبقه هتل، 7 رستوران روی دریاچه، 10 هزار متر شهر آبی، 70 هزار متر زمین آمفیتئاتر، 90 هزار متر زمین گلف و 2 باند هلیکوپتر دارد. فقط قرارداد نورپردازی این پروژه با فرانسویها 9 میلیون دلار (9 میلیارد تومان) است. این پروژه آبروی کشور است و من با افتخار روی آن سرمایهگذاری کردهام. من ایران را دوست دارم. بروید بگردید حتی یک دلار و ریال در خارج کشور ندارم و سرمایهگذاری یا ذخیره نکردهام....
میپرسید چه احساسی نسبت به پول دارم؟ پول دیگر مرا ارضا نمیکند. هدف من کارآفرینی است. تنها در پروژه آن هتل 600 نفر به طور مستقیم کار میکنند. من 2 بار برنده تندیس الماس بزرگترین بیزینسمن جهان شدم و بزرگترین صادرکننده فرش کشور هستم. اما میدانید بزرگترین افتخار من چیست؟ یتیمنوازی. افتخار میکنم 2 سال خیر نمونه کشور شدم. افتخار میکنم جزو
100 کارآفرین برتر کشور هستم. دوست دارم اشتغالزایی کنم. دوست دارم سفره مرتضی علی باز کنم، معتقدم خدا من را وسیله قرار داده است. هماکنون 1070 0بچه یتیم را زیر پوشش دارم و با خودم پیمان بستم تا عمر دارم هر سال 100 بچه به آنها اضافه کنم. وصیت کردهام وقتی مردم تا 10 سال بعد از عمرم هر سال 100 بچه یتیم اضافه شود و مخارج همه یتیمها را از محل ارثم بپردازند. بعد از 10 سال هم اگر بازماندگانم لیاقت داشتند، راه من را ادامه میدهند. سفره که میاندازیم برای یتیمها و میآیند و غذا میخورند، کیف میکنم. گریه میکنم و حال میکنم. این گونه ارضا میشوم. در یک مراسمی بچهها دورم جمع شده بودند و هر کس چیزی میخواست. در این میان دختربچهای به من نزدیک شد و به جای آن که چیزی بخواهد، فقط خواست دستم را ببوسد. مهرش بدجور به دلم نشست. خواستم فردا بیایند دفترم. آن دختر الان دخترخوانده من است. روی پایم نشست و بابایی صدایم کرد. من به هر دخترم 50 میلیون تومان جهاز دادم و مقرر کردم به این یکی 100 میلیون تومان جهاز بدهند. این دست خداست که مهر این دختر را به دل من انداخت. یتیمی سخت است. بهترین ساعات عمر من زمانی است که در خدمت یتیمان هستم. پول را برای چه میخواهیم؟ خدا به ما داده و ما هم باید به بقیه بدهیم. ما وسیله هستیم. باید بخشید و بیمنت و زیاد بخشید. این توصیه من به همکارانم است. من از زیر صفر شروع کردم. توصیه من به جوانان این است که منطقی فکر کنند. این گونه نبوده که شب بخوابم، صبح پولدار شوم. خاک خوردم و رنج کشیدم و آثار این رنج هنوز در من هست. امیدشان به خدا و فکر و بازوی خودشان باشد. درستکار باشند و تلاش و تلاش و تلاش کنند. این فرمول من است ...
-3 همگی خالصانه دستی در کار های خیر بزرگ داشته اند و اینگونه بوده که خدا دست خود را از آستین اینان بیرون آورده و او می خواهد که آنها موفق بمانند تا باعث خیر و برکت در زندگی مردم شوند.
-4 زندگی سالم، معنوی و بدور از لجن زارهای مادی در زندگی این افراد موج می زند وگرنه مانند بسیاری دیگر که ثروتهایی را بدست آوردند و بخشی یا همه آنرا به اعمال غیر اخلاقی مصرف کردند، در ورطه هلاک و ورشکستگی می افتادند.
-5 ریسک پذیری عاقلانه از دیگر رازهای موفقیت این افراد بوده است.
-6 گرفتن نکات کلیدی موفقیت، قبل از دیگران از مهمترین نکات قابل تامل در زندگی این افراد است.
By Ashoora.ir & Night Skin