سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چراغ تاریکی های زندگی

از عالمی پرسیدند:چه اشکالی داردکه انسان به جنس مخالف نگاه کند و لذت ببرد؟
گفت:
  1. می بینی،می خواهی،به وصالش نمی رسی،دچار افسردگی می شوی.
  2. می بینی،شیفته می شوی،عیب ها را را نمی بینی،ازدواج می کنی،طلاق می دهی.
  3. می بینی،دائم به او فکر می کنی ،ازیاد خدا غافل می شوی،از عبادت لذت نمی بری.
  4. می بینی،باهمسرت مقایسه می کنی،ناراحت می شوی،بد اخلاق می شوی.
  5. می بینی،لذت می بری ،بع این لذت عادت می کنی،چشم چران می شوی،در نظر دیگران خوار می گردی.
  6. می بینی،لذت می بری،حب خدا در دلت کم می شود،ایمانت ضعیف می شود.
  7. می بینی،عاشق می شوی،ازراه حلال نمی رسی،دچار گناه می شوی.                                                                                                                                به همین دلیل اسلام در کلمه می گوید«نکاهت را از جنس مخالف بپوشان»                    


نوشته شده در جمعه 95 تیر 4ساعت ساعت 1:6 عصر توسط علامه بهمن آبادی| نظر بدهید

رایانه ها و فضای مجازی وسایبری که الان در اختیار شماست،اگر بتوانید اینها رایاد بگیرید،می توانید یک کلمه حرف درست خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمی شناسید،برسانید،این فرصت فوق العاده ایست،مبادا این فرصت ضایع شود،اگر ضایع شد خدای متعال از من وشما روز قیامت سوال خواهد کرد.20\7\91



نوشته شده در چهارشنبه 93 آذر 26ساعت ساعت 10:48 عصر توسط علامه بهمن آبادی| نظر


عبدالله بن مسعود خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله رسید عرض ‍ کرد که: روزى به تکبیرة الاحرام نماز جماعت نرسیدم آیا فضیلت کامل نماز جماعت به من مى رسد؟
حضرت فرمود: اگر آنچه در زمین است انفاق کنى باز این ثوابى که از تو فوت شد را نمى توانى جبران کنى گفت: اگر بنده اى را آزاد کنم آیا به فضیلت کامل مى رسم؟ 
حضرت فرمود: نه اى پسر مسعود فضیلتش از چهل سال نماز در منزل بیشتر باشد. *
پاورقی:
* مناهج الشارعین




نوشته شده در چهارشنبه 92 خرداد 1ساعت ساعت 1:37 عصر توسط علامه بهمن آبادی| نظر بدهید

 

در این رابطه به نظر برخی از فقهای عظام اشاره می کنیم:

امام خمینی (ره): اگر مسلمان از کافرى که در پناه اسلام نیست ربا بگیرد اشکال ندارد و نیز پدر و فرزند و زن و شوهر مى‏توانند از یک دیگر ربا بگیرند.[1]

آیت الله العظمی بهجت: اگر مسلمان از کافرى که در پناه اسلام نیست ربا بگیرد اشکال ندارد، ولى مسلمان نمى‏تواند به کافر، ربا و زیادتى در معامله بدهد.

آیت الله العظمی خوئى: مسأله معامله ربا چه با مسلمان چه با کافر حرام است، بلى اگر مسلمان از کافرى که در پناه اسلام نیست یا از کافرى که در پناه اسلام است و ربا گرفتن در شریعتش جایز باشد ربا بگیرد اشکال ندارد. و بنا بر احتیاط واجب پدر و فرزند و زن و شوهر نیز نمى‏توانند از یکدیگر ربا بگیرند.

آیت الله العظمی مکارم: مسأله در چند مورد ربا گرفتن حرام نیست:

  1. ربا گرفتن مسلمانان از کفارى که در پناه اسلام نیستند.
  2. ربا گرفتن پدر و فرزند از یک دیگر.
  3. ربا گرفتن زن و شوهر از یک دیگر.

آیت الله العظمی زنجانى: مسلمان مى‏تواند از کافرى که در پناه اسلام نیست و یا از کافرى که در پناه اسلام است و ربا گرفتن در شریعتش جایز است ربا بگیرد، و نیز پدر مى‏تواند از فرزند خود و شوهر از زن خود ربا بگیرد، و بنا بر احتیاط واجب پسر از پدر و زن از شوهر خود ربا نگیرد.

آیت الله العظمی سیستانى: مسأله پدر و فرزند و زن و شوهر مى‏توانند از یک دیگر ربا بگیرند و همچنین مسلمان مى‏تواند از کافرى که در پناه اسلام نیست ربا بگیرد؛ ولى معامله ربا با کافرى که در پناه اسلام هست حرام است، البتّه پس از انجام معامله اگر ربا دادن در شریعت او جایز باشد، مى‏تواند از او زیادتى را بگیرد.[2]

آیت الله العظمی خامنه ای، در جواب این سؤال که آیا حرمت ربا براى همه اشخاص حقیقى و حقوقى به طور یکسان ثابت است یا آن که بعضى از موارد خاص، استثنا هستند؟، فرمودند:

ربا به صورتى کلى حرام است غیر از رباى قرضى بین پدر و فرزند و زن و شوهر و هم چنین ربایى که مسلمان از غیر مسلمان مى‏گیرد.[3]



[1]. توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏2، ص 216، م 2080?

 

[2]. همان.

[3]. أجوبة الاستفتاءات (بالفارسیة)، ص374، س 1623?

 



نوشته شده در دوشنبه 92 فروردین 12ساعت ساعت 7:48 صبح توسط علامه بهمن آبادی| نظر

 

 

 
بنام خدا
طبق فقه شیعه وفتوای مراجع عظام دادن پول سودی بین پدر وپسر اشکالی ندارد...

آیا ایه ای ازقران صراحتا دراین موضوع وجود دارد؟
به نام خدا و سلام بر شما
وقت بخیر

درباره خصوص جواز ربا بین پدر و فرزند آیه نداریم، همانطور که در مورد بسیاری از احکام فقهی بخصوص آیه ای وجود ندارد، بلکه از دیگر منابع دینی همچون احادیث صحیح و مورد اعتماد به دست می آید.

بحث پیرامون این موضوع، در تاپیک های متعددی پرداخته شده است که منابع فقهی ما چه چیزهایی است. در این خصوص تا به حال موضوعات بسیار زیادی را در انجمن داشتیم که برخی را خدمتتون معرفی می کنم، تا در صورت نیاز بحث های مربوطه را در آن ها پیگیری بفرمایید:

  

در باب جواز ربای بین پدر و پسر نیز احادیثی از امام معصوم علیه السلام نقل شده که مراجع تقلید از آن استفاده جواز ربا بین پدر و فرزند را نموده اند.

همانند این که از امام صادق علیه السلام نقل شده که بین پدر و فرزند ربا نیست. (1)

و یا از امام رضا علیه السلام: لَیْسَ بَیْنَ الْوالِدِ وَ وَلَدِهِ رِبا وَ لا بَیْنَ الزَّوْجِ وَ الْمَرأَةِ رِبا؛ (2)
بین پدر و فرزند و بین شوهر و همسرش ربا (حرام) نیست.


----------------------------------------

منابع:

1- کافی ، ج 5 ، ص 147 ، ح 1 .
2- فقه الرضا، ص 258

 



نوشته شده در دوشنبه 92 فروردین 12ساعت ساعت 7:21 صبح توسط علامه بهمن آبادی| نظر بدهید

 سید محمد شفیعی مازندرانی:

حق تصرف در مال سخن معروف پیامبر - صلی الله علیه و آله- «ا‡نت و ما لک لا‌‡بیک» در باب حقوق پدر و مادر در جوامع بشری طرحی نو در انداخت. این حدیث در بسیاری از موارد، مورد استناد ائمه طاهرین نیز بوده است و این مسأله را اثبات می کند که پدر در روزگار تنگدستی، با دارا بودن فرزندی پرتوان از حیث تمکن مالی، نباید احساس تنگدستی کند. در باب شمول آن، دیدگاه های مختلفی به چشم می خورد از جمله : آیا این مسأله برای مادر نیز ثابت است یا خیر؟ و نیز ثبوت این حق برای پدر اختصاص به اموال پسر دارد یا اعم از پسر و دختر است؟ البته نخست باید به توضیح این مسأله پرداخت که شمول این حق، چقدر است و آیا پدر فقط در صورت اضطرار می تواند از اموال فرزند خود بدون اجازه مصرف کند و شمول عرصه آن در محدوده نیازمندی های اولیه است یا همه گونه نیازمندی های پدر را شامل می شود؟

در این باره میان صاحبنظران دیدگاه های گوناگونی به چشم می خورد از جمله : اضطرار برخی از صاحب نظران می گویند: پدر در صورت اضطرار حق دارد از اموال و ثروت پسر خود، بدون اجازه او بردارد.

امام باقر - علیه السلا‌م - در تفسیر سخن معروف پیامبر - صلی الله علیه و آله - «انت و ما لک لا‌بیک» فرمود: من دوست ندارم که کسی از مال پسر خود بیش از حد ضرورت در صورت اضطرار بردارد.

(1) اعتدال به نظر برخی از صاحب نظران، استفاده از مال پسر برای پدر به گونه معتدل مجاز است. اطلا‌ق بعضی از اهل نظر می گویند: روایات مربوط در این باره مطلق اند و از این گونه احادیث به دست میآید که پدر چه در صورت ضرورت و چه در غیرضرورت و نیز از حیث کمیت به هر مقدار که صلا‌ح دید می تواند بدون اذن فرزند از دارایی های او بردارد. به عبارت دیگر، استفاده پدر از اموال پسر، حد و مرز ندارد. بر این اساس هنگامی که پسری از پدر خود نزد پیامبر - صلی الله علیه و آله - شکایت کرد که میراث مادرم را از بین برده است و پدر گفت در زندگی مشترک خود و او صرف کردم، پیامبر فرمود تو و اموال تو، ثروت پدر تو محسوب می شود.

(2) از جمع بندی روایات باب، به دست می آید که فقط در هنگام ضرورت و به قدر نیازمندی های اولیه، شمول حق برداشت پدر را میتوان اثبات کرد. حق اذن ازدواج دختر هنگامی در مورد پدری که دختر باکره فرزند خود را بدون اطلا‌ع بابای دختر (پسر آن مرد) به عقد مردی درآورده بود و حکم مسأله از امام صادق(ع) استفسار شده بود، آن حضرت پاسخ داد: طبق سخن پیامبر اکرم(ص) «ا‡نت و مالک لا‌‡بیک» در این گونه از موارد نیز پدر چنین حقی دارد و شکایت پسر قابل پی گیری نیست. حفظ حریم پدر و مادر امام هشتم - علیه السلا‌م - درباره حفظ حریم پدر، به پسری چنین توصیه کرد: باید از پدر فرمان ببری، و در برابرش تواضع واکرام لا‌زم را مبذول داری ونباید از بذل نفس و جاه و مقام در برابر او کوتاهی کنی که در روایت آمده است: «تو و مال تو از آنِ پدرت هستی». همواره در حقش نیکی کن و پس از وفاتش همواره در حقش دعای خیر کن و اگر فقط در دوران زندگی دنیوی اش، در حقش احسان کرده، و بعد از موتش فراموشش کنی، در پیشگاه خدا در شمار کسانی خواهی بود که «عاق والدین» اند.

(3) در رهنمودی دیگر آمده است که یکی از گناهان کبیره آن است که کسی، بر پدر خود لعن و نفرین روا دارد، گفتند مگر کسی بر پدر خود «لعن» می کند؟ امام - علیه السلا‌م - پاسخ داد: اگر کسی درحق دیگری بدی کند و او بر پدر وی «لعن» کند نیز به عنوان لعن بر پدر از سوی فرزند، منظور می گردد و فرزند شما در شمار کسانی است که گناه کبیره را مرتکب شده است.

(4) حق نفی قصاص حق پدر بر گردن فرزند آن چنان است که پدر را به سبب قتل فرزندش قصاص نمی کنند؛ چون فرزند، مملوک پدر است که رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: «انت و ما لک لا‌بیک». حق اذن بر تصرف مال پدر نه تنها می تواند بدون اذن فرزند در اموالش تصرف کند، بلکه می تواند به دیگران حداقل به مادر(مادر فرزند) نیز اجازه تصرف در اموال فرزندش را بدهد.

(5) مادر اگر بخواهد از اموال فرزند خود بدون اذن بردارد، باید از فرزند خود و یا از پدر فرزند (شوهر خود) اجازه بگیرد و گرنه نمی تواند بدون اجازه فرزند، در اموال او تصرف کند.

(6) شکایت پدر مردی نزد پیامبر از دست پدرش شکایت کرد که او بدون اذن من گاهی اموال مرا می برد. پیامبر پدر را فراخواند و مردی نورانی عصا به دست به پیش آمد و پیامبر شکایت پسرش را با وی در میان نهاد. او که قیافه ای ملکوتی و ایمانی داشت با حالتی مظلومانه اظهار داشت: یا رسول الله! پسرم ضعیف بود و من قوی، او فقیر بود و من غنی، من هر چه داشتم در پای او نثار کردم تا امروز که من از پای افتادم و او قوی است و من ضعیف، او غنی است و من فقیر، ولی کاملا‌ً مرا از یاد برده است، گویا مرا پدر خود نمیداند و من برای گذران زندگی به ناچار به مال او دست می یازم تا به سوی مال مردم دست دراز نکنم. در این هنگام پیامبر به حال این مرد گریست و فرمود: هیچ سنگ و کلوخی در این جهان نیست که این سخنان شما را شنیده و اشک نریخته باشد. در این هنگام، پیامبر رو به پسرش کرد و فرمود: انت و ما لک لا‌بیک. تردیدی نیست که پدر، حق تصرف دارد ولی این حق، چندان وسیع نیست و در این جا فقط به یک حدیث استناد کرده و مقاله را به پایان میبریم. ابی العقلا‌ء میگوید: به امام صادق - علیه السلا‌م - عرض کردم: پدر چه مقدار می تواند از مال فرزند خود بدون اذن او تصرف کند؟ امام پاسخ داد: غذای روزانه خود را در حد دور از اسرافکاری هنگام نیاز و احتیاج (اضطرار). عرض کردم: کلا‌م رسول خدا - صلی الله علیه و آله - «انت و ما لک لا‌بیک» شمول بیشتری را نشان می دهد؟ امام - علیه السلا‌م - فرمود: این کلا‌م رسول خدا مربوط است به مردی که در پیش رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از پدرش شکایت کرد که میراث مادری مرا از بین برد و پدر پاسخ داد که آن ها را در زندگی خودم و او خرج کردم و رسول خدا فرمود: «انت و ما لک لا‌‡بیک» آیا اگر آن میراث، موجود بود، باز هم رسول خدا چنین حرفی می زد؟

(7) دایره شمول «انت و ما لک لا‌‡بیک» مربوط به پدر است و البته اختصاص به مورد پسر ندارد. در مورد دختر نیز صادق است و پدر حق دارد از اموال شخصی او در صورت نیاز بدون اذن او بردارد؛ ولی باید توجه داشت که مادر در شمول حکم فوق دخیل نیست یعنی نمی تواند بدون اذن فرزند، از اموال او استفاده کند و دلیل اصلی آن، همان است که امام هشتم بدان اشاره کرده است.

امام هشتم - علیه السلا‌م - در پاسخ نامه مردی به نام محمد بن سنان که پرسیده بود راز حلا‌ل بودن و جواز اخذ پدر از اموال فرزند چیست و چرا عکس آن صحیح نیست؟ نوشت: فرزند (اعم از پسر و دختر)، یک هبه و مرحمتی خدا به پدر است. لذا پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - فرمود: «انت و مالک لا‌‡بیک» و درباره فرزندو نیز مادر این چنین نفرمود و نیز پدر را درباره نفقه فرزندان محاکمه میکنند، ولی در حق مادر چنین کاری (مسؤولیتی) روا نیست.

(8) از منظر امام هشتم - علیه السلا‌م - فرزند اعم از دختر و پسر، هدیه ای از سوی خدا به پدر است، لذا اموال آن ها نیز از دایره شمول این «هدیه»، خارج نیست و همچنین از منظر آن حضرت تنها پدر است که حق دارد از اموال فرزندان بدون اذنشان استفاده کند نه مادر.

نتیجه دقت در رهنمودها و احادیث مذکور نشان میدهد که:

الف) اهمیت احترام به پدر فوق العاده است.

ب) فرزندان باید در حفظ حرمت پدر بکوشند.

ج) فرزندان هدیه الهی به پدرند و باید خود و اموالشان در خدمت پدر باشند.

د) در صورت نیاز، پدر می تواند نیازمندی های اولیه خود را از اموال فرزندان خود بدون اذنشان تأمین کند.

هـ)مادر در مورد مسأله مورد نظر این نوشتار همچون پدر نیست و اگر بخواهد در اموال فرزندش بدون اذن او تصرفی کند باید از خود فرزند یا از پدرش اجازه بگیرد. پی نوشت ها

1.کافی ، ج5، ص135.

2.همان، ص395.

3.مستدرک الوسائل، ج 15، ص201.

4.سفینه البحار، ماده سبّ.

5.بحار الا‌نوار، ج100، ص406، باب7.

6.المناقب، ج4،ص357.

7.معانی الا‌خبار، ج1، ص155.

8.وسائل الشیعه، ج17، ص266.



نوشته شده در دوشنبه 92 فروردین 12ساعت ساعت 7:4 صبح توسط علامه بهمن آبادی| نظر

               

وقتى دیدى مردم مشغولند به مستحبات تو مشغول
باش به واجبات

وقتى دیدى مردم به عمل دنیا مشغولند تو به عمل
آخرت مشغول باش

وقتی دیدى مردم مشغولند به عیب جویى از دیگران تو
مشغول باش به عیب خودت

وقتى دیدى مردم به زینت دنیا مشغولند تو به زینت
آخرت مشغول باش

وقتى دیدى مردم به زیادى عمل به عبادت مشغول
هستند تو به حقیقت عمل مشغول باش

وقتى دیدى مردم به خلقِ خدا متوسل می شوند تو
متوسل باش به خالق 

 



نوشته شده در سه شنبه 91 اسفند 1ساعت ساعت 11:32 عصر توسط علامه بهمن آبادی| نظر

 

 

امروز علی غریب و تنهاست


بنگر رحماء بینهم را

تکرار تب غدیر خم را

امروز علی غریب و تنهاست

آماج هجوم اهرمن هاست

او کیست؟

گلی ز باغ زهرا(س) پرورده درد و داغ زهرا(س)

او نور دل بسیجیان است

چون مادر خویش مهربان است

مستم ز تبسم نمازش

لبخند چو غنچه دلنوازش

چشمش غم و بوی عشق دارد

مستی ز سبوی عشق دارد

چون فاطمه(س) پشتوانه اوست

تا هستم و هست دارمش دوست

 



نوشته شده در شنبه 91 بهمن 14ساعت ساعت 6:5 عصر توسط علامه بهمن آبادی| نظر بدهید

زیباترین دختر دنیا و علامه جعفری   

از علامه جعفری می پرسند چی شد که به این کمالات رسیدی ؟!

ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میکنن و اظهار میکنند که هر چه دارند از کراماتی ست که بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده :

«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که ، در جشن ها و ایام سرور ، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتیم ، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم . یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی ، که نجف آبادی بود ، معدن ذوق بود . او که ، می آمد من به الکفایه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او قرار می گرفت .

آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (10 الی 21 مرداد ) که ما خرما پزان می گوییم نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم می شد . آنسال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که ، عربهای بومی را اذیت می کرد ما ایرانیها هم که ، اصلا خواب و استراحت نداشتیم . آنسال آنقدر گرما زیاد بود که ، اصلا قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود . تقریبا هم مخروبه بود . من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم . اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود . گرما واقعا کشنده بود ، وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که وردست نان را از داخل تنور بر می دارم ، در اقل وقت و سریع !

با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع ، در بغداد و بصره و نجف ، گرما ، تلفات هم گرفته بود ، ما بعد از شب نشستیم ، شربت هم درست شد ، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که ، کتابی هم نوشته بنام « شناسنامه خر » آمد. مدیر مدرسه مان ، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود ، به آقا شیخ علی گفت : آقا شب نمی گذره ، حرفی داری بگو ، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد . عکس یک دختر بود که ، زیرش نوشته بود « اجمل بنات عصرها » « زیباترین دختر روزگار » گفت : آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم . اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی کنید . با کمال خوشرویی و بدون غصه ، یا اینکه جمال علی (ع) را مستحبا زیارت و ملاقات کنید . کدام را انتخاب می کنید. سوال خیلی حساب شده بود . طرف دختر حلال بود و زیارت علی (ع) هم مستحبی .

گفت آقایان واقعیت را بگویید . جا نماز آب نکشید ، عجله نکنید ، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت : سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی ها؟

 

معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه می افتاد. نفر سوم گفت : آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (ع) معروف است که فرموده اند « یا حارث حمدانی من یمت یرنی » (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات می کند) پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (ع) را ملاقات می کنیم! باز هم همه زدند زیر خنده، خوب ذوق بودند. واقعا سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت : آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت : بلی گفت : والله چه عرض کنم (باز هم خنده حضار )

 

 

نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم : من یک لحظه دیدار علی (ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجره ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه ای که شیعه و سنی درباره امام علی (ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت : این آقا خود علی (ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت : آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم می خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل ( مدیر ) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت : آقا دیگر از این شوخی ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است».



نوشته شده در شنبه 91 بهمن 14ساعت ساعت 5:24 عصر توسط علامه بهمن آبادی| نظر

وضو و میرزا حبیب الله رشتى


وقتى میرزا حبیب الله رشتى در بستر مرگ در حال جان دادن بودند، هر چه او را به قبله دراز مى کردند،او پاى خود را جمع می کردند و چیزى هم نمى گفتند.

چون چندین بار این کار تکرار شد ،از میرزا علت را پرسیدند به زحمت قبل از فوت گفت: 

(چون وضو ندارم) پایم را رو به قبله دراز نمى کنم.

...............................

مرگى در نور، صفحه 86.



نوشته شده در شنبه 91 بهمن 14ساعت ساعت 5:18 عصر توسط علامه بهمن آبادی| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin