سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چراغ تاریکی های زندگی

چهارده توصیه برای کسب محبت اهل بیت(ع)









1. محبت با زبان دل:
ولاى به اهل‌بیت علیهم‌السلام باید همواره مد نظر باشد و با اخلاص کامل به ساحت مقدس آنان عرض ادب کرده و کارى کنید که رضایت آن‌ها در آن‌کار باشد و با زبان و عمل خود محبت خویش را به آنان ابراز کرده و در مقابل شبهات بایستید و از مظلومیت آنان دفاع کرده و حامى واقعى مذهب باشید.
2. توسل، سفینه نجات:
بهترین وسیله، توسل است؛ توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام «سفینه نجات» مى‌باشد و اگر آنها نظرى کنند و بخواهند، خداوند متعال توفیق خواهد داد تا با معرفت، از این دنیا برویم و براى آخرت خود چیزى ذخیره کنیم.
3. حفظ مقام و منزلت اهل‌بیت علیهم‌السلام:
حفظ مقام و کرامت اهل بیت علیهم‌السلام از اهم واجبات است و هر کس سهل‌انگارى کند مسئول است و فرداى قیامت باید جوابگو باشد.
4. انتخاب بهترین القاب براى اهل‌بیت علیهم‌السلام:
نام اهل‌بیت علیهم‌السلام را با تواضع و فروتنى کامل و با بهترین الفاظ و القاب به کار ببرید و با عرض ادب و اخلاص، ارادت خود را به آن خاندان ابراز بدارید و در مقابل آن بزرگواران خود را هیچ حساب کنید و درصدد باشید که همواره از مقام شامخ اهل‌بیت علیهم‌السلام دفاع کنید و به مردم یاد دهید که شأن و منزلت اهل‌بیت علیهم‌السلام به حدى است که رضاى خدا تحقق نمى‌یابد مگر به رضایت آنان.
5. حفظ شئون مجلس اهل‌بیت علیهم‌السلام:
در مجلس اهل‌بیت علیهم‌السلام باید طورى حاضر شد که احساس نشود جلسه استراحت است؛ مجلس اهل‌بیت علیهم‌السلام حفظ شعائر است، لذا بر هر کسى لازم است به هر نحو ممکن در آن شرکت کند.
مجلس روضه، مجلس احترام به آن خاندان و ذکر فضایل و مناقب آن بزرگواران است.
6. زیارت مثل عوام:
مثل عوام زیارت مى‌کنم: این عمل ضمن آن‌که تسکین قلبى براى خودم است، مى‌خواهم به مردم نشان دهم که چگونه در مقابل این بزرگواران ارادت خود را نشان دهند و به حرف‌هایى که ممکن است بعضى‌ها بزنند، توجه نکنند.
ما باید تا مى‌توانیم ارادت خودمان را به اهل بیت‌ علیهم‌السلام نشان دهیم و براى قضاى حاجات از آنان کمک بگیریم، زیرا که آنها سفینه نجات هستند.
7. مقام و منزلت منبر:
مقام و منزلت منبر و خطابه بر مظلومیت حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه‌السلام بسیار عظیم است، اى کاش منبرى امام حسین علیه‌السلام بودم!
اگر همه تلاش من، یک منبر امام حسین علیه‌السلام حساب شود سعادت اخروى را تضمین مى‌کند.
مقام آنان که در راه نشر مظلومیت اهل‌بیت علیهم‌السلام در منبر حسینى تلاش مى‌کنند، بسیار والاست و فردا مایه حسرت دیگران خواهد شد.
. گریه و پاداش بهشت:
گریه، عرض ادب به ساحت مقدس اهل‌بیت علیهم‌السلام است و ثواب این اشک‌ها براى روزى که «لاینفع مال ولابنون» ذخیره مى‌شود.
گریه در مصائب اهل‌بیت علیهم‌السلام، حلال مشکلات است و علاوه بر تأثیر دنیوى ذخیره‌اى براى آخرت است.
اگر کسى با معرفت به عظمت مصایب اهل‌بیت علیهم‌السلام اشک بریزد، از بهشتیان است.
9. گریه و راه نجات از شر شیطان:
انسان در طول زندگى همواره لغزش دارد و ممکن است اشتباه هم بکند چون‌که شیطان در کمین است، لذا باید از شر شیطان به درگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام پناه برد.
یکى از راه‌هاى نجات از شر شیطان، گریه بر مصایب اهل‌بیت علیهم‌السلام و کمک خواستن از آن‌هاست.
چشمى که بر مظلومیت اهل بیت علیهم‌السلام گریه کند، در آخرت گریان محشور نخواهد شد.
10. مداومت به زیارت عاشورا:
زیارت عاشورا پلى است به سوى استجابت دعا و ارتباط معنوى با پروردگار متعال؛ و براى برائت جستن از اعداء اهل‌بیت علیهم‌السلام این زیارت مجرب است.
بر آن مداومت کنید و بدانید بسیارى از علمایى که به درجات رفیع رسیدند به جهت مداومت بر خواندن زیارت عاشورا و توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام بوده است.
11. فضیلت احیاى فاطمیه:
فرزندم! بگذار پاهایم بسوزد. براى مصیبت حضرت فاطمه زهرا علیهما‌السلام هر کارى بکنم، کم است.
مگر این دخت رسول خدا صلى‌اللّه‌علیه‌وآله چه گناهى داشت که این همه ظلم در حق او مرتکب شدند؟!
پسرم! مگر مصیبت حضرت سلام‌اللّه‌علیها کم بود؟ ما در مصیبت بى‌بى دو عالم هر کارى کنیم، کم کرده‌ایم.
مى‌‌خواهم هر آنچه در توان دارم در راه حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام تلاش نمایم تا در قیامت، حسرت آن را نخورم.
12. اهمیت احیاى شعائر مذهبى:
کسى به خاطر امام حسین علیه‌السلام مؤاخذه نمى‌شود. حفظ شعائر سیدالشهدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام مصداق بارز «من یعظم شعائر اللّه فانها من تقوى القلوب» است و حقانیت تشیع موقوف بر واقعه کربلا است.
امام حسین علیه‌السلام هر چه داشت در راه خدا فدا نمود، شما هم تا آنجا که مى‌توانید مجالس و دسته عزادارى را با شکوه برگزار کنید.
13. جوانان و توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام:
بدانید که جوانى سرمایه‌اى بزرگ، اما زودگذر است که قابل برگشت نمى‌باشد؛ بنابراین از افرادى که معاشرت با آنان عمر انسان را هدر مى‌دهد بپرهیزید و در انجام وظایف شرعى و تحصیل کمالات کوشا باشید و با یاد خدا، عنایت به حساب قیامت و توجه و توسل به ائمه اطهار علیهم‌السلام، سعادت دنیا و آخرت خود را تضمین کنید.
14. وظایف شیعیان جهان در ترویج مکتب تشیع:
شیعیان محترم در سرتاسر جهان باید به گونه‌اى رفتار کنند که سایر مردم، با مشاهده آن‌ها به مذهب بر حق تشیع، رغبت کنند.
هر کس نسبت به قدرت خود وظیفه دارد براى مذهب تشیع تبلیغ کند و کم‌ترین کارى که از عهده یک مؤمن بر مى‌آید، آن است که مواظب رفتار و اعمال خود باشد و کارى نکند که دیگران به واسطه رفتار و اعمال او از مذهب روى بگردانند.




نوشته شده در جمعه 91 مهر 21ساعت ساعت 9:33 عصر توسط علامه بهمن آبادی| نظر بدهید

ملاک انتخاب همسر در قرآن

قرآن کریم، درباره لزوم رعایت شایستگى و اهمّیّت اوصاف همسرى که انسان در ابتدا برمى‌گزیند یا اگر ازدواج با همسر نامناسبى صورت گرفته، باید این شایستگى را در او پدید آورد، مباحثى را مطرح کرده و درباره همسران نامناسب که گاه در حدّ دشمن مى‌توانند کانون خانواده را فاسد کنند، هشدار مى‌دهد: «یـایُّها الَّذین ءَامَنوا اِنَّ مِن اَزوجِکُم و اَولـدِکُم عَدُوّاً لَکُم فَاحذَروهُم‌...». (تغابن/64، 14)

تکیه قرآن در موارد متعدّد بر صلاحیّت و شایستگى همسر، مفهومى عام است و شامل جنبه‌هاى گوناگون ظاهرى (جسمى) و معنوى (دینى و اخلاقى) مى‌تواند باشد; آیه‌90 انبیاء/21 که گزارشى از اجابت دعاى زکریا* است، مى‌فرماید: «واَصلَحنا لَهُ زَوجَه». برخى این آیه را به اصلاح ظاهرى و جسمى معنا کرده و گفته‌اند: همسر زکریا عقیم بود، خداوند نازایى او را از بین برد یا پیر و شکسته بود و خداوند او را جوان کرد و برخى، آیه‌را به اصلاح اخلاقى معنا کرده و گفته‌اند: خداوند، همسر زکریا را خوش اخلاق قرار داد.[1] آیه‌34 نساء/4، زنان صالح و درستکار را کسانى مى‌داند که در برابر نظام خانواده خاضع هستند و نه‌تنها در حضور شوهر، بلکه در غیاب او مرتکب خیانت مالى و ناموسى نمى‌شوند و حقوق او را مراعات مى‌کنند[2]: «فالصّـلِحـتُ قـنِتـتٌ حـفِظـتٌ لِلغیبِ بِما حَفِظَ اللّهُ‌...». در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «تزوّجوا فى الحجر الصالح فاِنّ العِرق دسّاس» ;[3] با خانواده شایسته ازدواج کنید; زیرا خصایص والدین و اجداد، به نسل بعد سرایت‌مى‌کند.

در برخى آیات، سرانجام نیک آخرتى، براى همسر انسان، در گرو صلاحیّت آنان قرار داده شده است: «جَنّـتُ عَدن یَدخُلونَها ومَن صَلَحَ مِن ءابائِهِم واَزوجِهِم وذُرِّیّـتِهِم» ‌(رعد/13، 23)، و این فرجام نیک در آیه‌8 غافر/40، در قالب دعاى فرشتگان حامل عرش الهى، براى همسران صالح نقل شده است: «رَبَّنا واَدخِلهُم جَنّـتِ عَدن الَّتى وعَدتَّهُم ومَن صَـلَحَ مِن ءابائِهِم واَزوجِهِم‌...» ، و در سوره فرقان/25، آیات 63 به بعد، پس از بیان ویژگى‌هاى عبادالرّحمن، دعاى آنان را نقل مى‌کند که پروردگارا! همسران و فرزندان ما را مایه چشم‌روشنى ما قرار ده: «والَّذین یَقولُونَ رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزوجِنا و ذُرِّیّـتِنا قُرَّةَ اَعیُن» (فرقان/25،74) یکى از دعاهاى مشهور مسلمانان هنگام حج این دعا است: «رَبَّنا ءَاتِنا فِى‌الدُّنیا حَسَنةً و فِى‌الأخِرةِ حَسنَة» (بقره/2،201) که در حدیثى از پیامبر، این‌گونه تفسیر شده است: کسى که خدا به او قلبى شاکر و زبانى مشغول به ذکر حق و همسرى با ایمان که او را در امور دنیا و آخرت یارى کند، ببخشد، نیکى دنیا و آخرت به او داده، و از عذاب آتش باز‌داشته شده‌است.[4]

قرآن در آیه‌32 نور/24، صلاحیّت و شایستگى بردگان را هنگام ازدواج، مورد توجّه اولیاى آنان قرار داده است: «...والصّــلِحینَ مِن عِبادِکُم واِمائِکُم‌...» گروهى صلاحیّت در آیه را به آمادگى براى ازدواج[5] و برخى آن را به صلاحیّت دینى، تفسیر کرده‌اند;[6] زیرا بسیارى از بردگان، در سطح پایینى از فرهنگ و اخلاق قرار داشتند; به‌طورى که هیچ‌گونه مسؤولیّتى در زندگى مشترک احساس نمى‌کردند و همسر خود را به آسانى رها کرده، او را بلاتکلیف مى‌گذاشتند; بدین سبب دستور داده شده، هرکدام صلاحیّت اخلاقى دارند، به ازدواج با او اقدام‌کنید[7]

در برخى آیات، صفاتى مشخّص، براى همسران شایسته ذکر شده است; از‌جمله در آیه‌90 انبیاء/21 به سه ویژگى براى خانواده زکریا اشاره کرده است: در انجام کار خیر شتاب مى‌کردند و در همه حال، خدا را مى‌خواندند و همواره در برابر او خشوع داشتند: «...اِنَّهُم کانوا یُسـرِعونَ فِى الخَیرتِ و یَدعونَنا رَغَبًا و رَهَبًا و کانوا لَنا خـشِعین». در آیه‌5 تحریم/66 خداوند، 6 صفت را براى همسران شایسته برشمرده که الگوى خوبى براى همه مسلمانان، هنگام انتخاب همسر است: 

1. «اسلام»; 

2. «ایمان» یعنى اعتقادى که در اعماق قلب انسان نفوذ کند;

3. «قنوت»، یعنى اطاعت در برابر خدا یا شوهر،[8] همراه با خضوع;

4.‌«توبه»، یعنى استغفار و عدم اصرار بر گناه;

5.‌«عبادت خداوند»، عبادتى که روح و جان او را پاک و پاکیزه کند; 6. «اهل گناه نبودن». 

بسیارى، «سـئِحـت» را به روزه‌دار بودن تفسیر کرده‌اند;[8] ولى راغب گوید: مقصود، روزه‌اى است که نگه‌دارنده اعضاى بدن از ارتکاب گناه باشد.[9] برخى نیز آن را اشاره به زنان مهاجر دانسته‌اند[10]: «عَسى رَبُّهُ اِن طَـلَّقَکُنَّ اَن یُبدِلَهُ اَزوجـًا خَیرًا مِنکُنَّ مُسلِمـت مُؤمِنـت قـنِتـت تـئِبـت عـبِدت سـئِحـت‌...».
منبع : سایت تبیان

___________________
[1]. مجمع البیان، ج‌7، ص‌97.

[2]. نمونه، ج‌3، ص‌371.

[3]. مکارم‌الاخلاق، ص197; کنزالعمال، ج16، ص296; جامع‌الصغیر، ج‌1، ص‌505.

[4]. مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌297.

[5]. المیزان، ج‌15، ص‌113; التفسیر الکبیر، ج‌12، ص‌214.

[6]. التحریر والتنویر، ج‌18، ص‌216.

[7]. نمونه، ج‌14، ص‌467.

[8]. جامع‌البیان، مج‌14، ج‌28، ص‌210; مجمع البیان، ج‌10، ص‌475.

[9]. جامع‌البیان، مج‌14، ج‌28، ص‌210; کنزالدقائق، ج‌13، ص‌334.

[10]. مفردات، ص‌431، «ساح».

[23]. مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌475; کنزالدقائق، ج‌13، ص‌334.



نوشته شده در جمعه 91 مهر 21ساعت ساعت 9:7 عصر توسط علامه بهمن آبادی| نظر

داستانی  از بهلول
 

آورده اند که بهلول بیشتر وقت ها در قبرستان می نشست و روزی که برای عبادت به قبرستان رفته بود وهارون به قصد شکار از آن محل عبور می نمود چون به بهلول رسید گفت : بهلول چه می کنی ؟
بهلول جواب داد : به دیدن اشخاصی آمده ام که نه غیبت مردم را می نمایند و نه از من توقعی دارند و نه من را اذیت و آزار می دهند . هارون گفت :
آیا می توانی از قیامت و صراط و سوال و جواب آن دنیا مرا آگاهی دهی ؟
بهلول جواب داد به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش نمایند و ...

تابه بر آن نهند تا سرخ و خوب داغ شود هارون امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد . آنگاه بهلول گفت :
ای هارون من با پای برهنه بر این تابه می ایستم و خود را معرفی می نمایم و آنچه خورده ام و هرچه پوشیده ام ذکر می نمایم و سپس تو هم باید پای خو د را مانند من برهنه نمایی و خود را معرفی کنی و
آنچه خورده ای و پوشیده ای ذکر نمایی . هارون قبول نمود .
آنگاه بهلول روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت : بهلول و خرقه و نان جو و سرکه و فوری پایین آمد که ابداً پایش نسوخت و چون نوبت به هارون رسید به محض اینکه خواس ت خود را معرفی نماید نتوانست و
پایش بسوخت و به پایین افتاد .سپس بهلول گفت :
ای هارون سوال و جواب قیامت نیز به همین صورت است . آنها که درویش بوده ند و از تجملات دنیایی بهره ندارند آسوده بگذرند و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند به مشکلات گرفتار آیند .



نوشته شده در جمعه 91 مهر 21ساعت ساعت 8:57 عصر توسط علامه بهمن آبادی| نظر بدهید

یکی  از فضلاء از مرحوم علامه طباطبایی سؤال کرد: چه کنم در نماز حضور قلب داشته باشم؟ 
مرحوم علامه در پاسخ فرمودند: کم حرف بزن . 
پس اگر انسان بخواهد حواسش تمرکز یابد و دلش تنها متوجه خدا و محبوبش باشد، باید کم حرف بزند، وقتی زیاد حرف می‏زند توجه‏اش به این سو و آن سو جلب می‏گردد و پراکنده خاطر گشته، نمی‏تواند توجه‏اش را متمرکز سازد . پس دوستان خدا با سکوت ملازمند، چرا که دلشان پیوسته متوجه اوست و اگر بخواهند حرف بزنند توجه شان پراکنده می‏گردد .



نوشته شده در جمعه 91 مهر 21ساعت ساعت 8:52 عصر توسط علامه بهمن آبادی| نظر بدهید

سمه تعالی
گفتم که: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هیچ
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است
بارها گفته ام و بار دگر می گویم: « کسی که بداند هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد، می داند چه باید بکند و چه باید نکند؛ می داند که آنچه را که می داند، باید انجام دهد، و در آنچه که نمی داند، باید احتیاط کند. » 
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
الاقل محمد تقی البهجة



نوشته شده در جمعه 91 مهر 21ساعت ساعت 7:8 عصر توسط علامه بهمن آبادی| نظر بدهید


داستان کوتاه فقر 

روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد: عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم!



نوشته شده در جمعه 91 مهر 21ساعت ساعت 12:4 عصر توسط علامه بهمن آبادی| نظر بدهید

توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد … یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت : ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم … آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه هاش … همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت : چی مِخی نِنه ؟ پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت : هَمی ره گُوشت بده نِنه !

قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت : پُونصَد تُومَن فَقَط آشغال گوشت مِشِه نِنه … بُدُم ؟ پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه ! قصاب آشغال گوشت های اون جوون رو میکند میذاشت برای پیره زن …..اون جوونی که فیله سفارش داده بود همینجور که با موبایلش بازی میکرد گفت : اینارو واسه سگت میخوای مادر ؟ پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت : سَگ ؟ جوون گفت اّره … سگ من این فیله هارو هم با ناز میخوره … سگ شما چجوری اینارو میخوره ؟ پیرزن گفت : مُخُوره دیگه نِنه … شیکم گوشنه سَنگم مُخُوره … جوون گفت نژادش چیه مادر ؟ پیرزنه گفت بهش مِگن تُوله سَگِ دوپا نِنه …ایناره بره بچه هام ماخام اّبگوشت بار بیذارم !

جوونه رنگش عوض شد … یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو آشغال گوشتای پیرزن … پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگیریفته بُودی ؟ جوون گفت چرا ! پیرزن گفت ما غِذای سَگ نِمُخُورم نِنه … بعد گوشت فیله رو گذاشت اونطرف و آشغال گوشتاش رو برداشت و رفت ! قصابه شروع کرد به وراجی که خوبی به این جماعت نیومده آقا … و از این خزعبلات … و من همینجور مات مونده بودم !!

 



نوشته شده در جمعه 91 مهر 21ساعت ساعت 11:58 صبح توسط علامه بهمن آبادی| نظر بدهید

فقر اینه که وقتی با زنت می ری بیرون مدام بهش گوشزد کنی که موها و گردنشو بپوشونه، وقتی تنها میری بیرون جلو پای زن یکی دیگه ترمز بزنی و بهش بگی خوششششگلهههه



نوشته شده در جمعه 91 مهر 21ساعت ساعت 10:19 صبح توسط علامه بهمن آبادی| نظر بدهید

فرشته از شیطان پرسید: قویترین سلاح تو برای فریفتن انسانها چیست؟ شیطان گفت: به آنها میگویم «هنوز فرصت هست». شیطان پرسید: قدرتمندترین سلاح تو برای امید بخشیدن به انسانها چیست؟ فرشته گفت: به آنها میگویم «هنوز فرصت هست».



نوشته شده در جمعه 91 مهر 21ساعت ساعت 10:11 صبح توسط علامه بهمن آبادی| نظر بدهید

شناخت دنیا ترجمه خطبه 114 نهج البلاغه

آری ! همانا دنیا خانه نابود شدن ، رنج بردن از دگرگونی ها و عبرت گرفتن است، و از نشانه نابودی ، آن که روزگار کمان خود را به زه کرده ، تیرش به خطا نمی رود، و زخمش بهبودی ندارد، زنده را با تیر مرگ هدف قرار می دهد، و تندرست را با بیماری از پا در می آورد، و نجات یافته را به هلاکت می کشاند. دنیا خورنده ایست که سیری ندارد، و نوشنده ای است که سیراب نمی شود. و نشانه رنج دنیا آن که آدمی ، جمع آوری می کند آنچه را که نمی خورد، و می سازد بنایی که خود در آن مسکن نمی کند، پس به سوی پروردگار خود می رود، نه مالی برداشته و نه خانه ای به همراه برده است. و نشـانه دگرگونی دنیـا  آن که ، کسی که دیروز مردم به او ترحم می کردند، امـروز حسرت او را می خورند و آن کس را که حسرت او می خوردند امروز به او ترحم می کنند، و این نیست مگر برای نعمت هایی که به سرعت دگرگون می شود، و بلاهایی که ناگهان نازل می گردد.

و نشانه عبرت انگیز بودن دنیا ، آن که ، آدمی پس از تلاش و انتظار تا می رود به آرزوهایش برسد، ناگهان مرگ او فرا رسیده، امیدش را قطع می کند، نه به آرزو رسیده ، و نه آنچه را آرزو داشته باقی می ماند. سبحان الله ! شادی دنیا چه فریبنده و سیراب شدن از آن ، چه تشنگی زاست ! و سایه آن ، چه سوزان است! نه زمان آمده را می شود رد کرد و نه گذشته را می توان باز گرداند، پس منزه و پاک است خداوند ! چقدر زنده به مرده نزدیک است برای پیوستن به آن و چه دور است مرده از زنده که از آنان جدا گشته !



نوشته شده در جمعه 91 مهر 21ساعت ساعت 9:54 صبح توسط علامه بهمن آبادی| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin